سیامک رضازاده که فرزند یک فروشنده برنج در رشت است، از چند سال پیش در فکر استفاده از روشهای نوی فروش برنج ایرانی بود. او میخواست بازار جدیدی برای برنج داخلی درست کند. رضازاده به فکر تاسیس سایت اینترنتی فروش برنج افتاد و در بهمن ماه سال 87 سایت «گیلان رایس» را افتتاح کرد. این سایت انواع گوناگون برنج داخلی را در نمونههای یک و دو کیلویی با پست به مشتریان میفروخت و سپس از مشتری سفارش عمده میگرفت.
اما اکنون که کمتر از 2 سال از تاسیس سایت گیلان رایس گذشته، مؤسس این سایت اعلام میکند که برنج ایرانی در فروش اینترنتی شکست خورده است و میگوید: «بعید میدانم که در آینده نزدیک شاهد بهوجود آمدن بازاری مدرن برای برنج داخلی باشیم. شالیزارها این روزها به باغهای کیوی و پرتقال و صنوبر تبدیل میشود و کاهش تولید نمیگذارد که بازار سنتی برنج متحول شود.»برنج داخلی میان ایرانیان طرفداران زیادی دارد و پیش از اینکه ارقام مرغوب خارجی به ایران وارد شود، یکهتاز سبد خانوار محسوب میشد. اما یکی از مشکلات بزرگ برنج ایرانی، بازاریابی سنتی آن است. پس از گذشت دهها سال از زمانی که برنج به قوت غالب بسیاری از خانوادهها تبدیل شده است، هنوز فروشندگان در شمال ایران در مغازههای خود کنار کیسههای نمونه برنج در انتظار مشتری نشستهاند.
یوسف اسماعیلی، بازنشسته آموزش و پرورش، شالیزاری به وسعت 2 هکتار در رودسر گیلان دارد. زمین او یکی از شالیزارهای بزرگ رودسر است زیرا اکنون زمینهای نشای برنج در شمال کشور پس از دست به دست شدن بین فرزندان، کوچک و کوچکتر شدهاند و دیگر شالیزاری در شمال کشور با وسعتی بیش از 5هکتار، به ندرت یافت میشود.
کوچک بودن زمین باعث شده است که محصول زیادی از آن به دست نیاید و شالیکار نتواند به خرج خود، شیوههای تسطیح زمین و کاشت و برداشت محصول را مکانیزه کند یا به فکر تغییر شیوه بازاریابی برای برنج بیفتد. اسماعیلی، در سال دستکم 5 تن برنج برداشت میکند که یک تن آن را برای مصرف خانواده نگه میدارد و بقیه را به آشنایان و دوستانش در شهرهای دیگر کشور میفروشد. او اصلا سودی از کاشت برنج به دست نمیآورد چون هزینه کاشت بسیار زیاد شده است. به گفته او کشاورزان شمالی به این نتیجه رسیدهاند که کاشت برنج، کاری عبث است و از روی ناچاری یا عادت این کار را ادامه میدهند.
اسماعیلی به «همشهری» میگوید: «در گذشته کشاورز زمینش را دوست داشت، اما حالا کشاورزان به زمین بیعلاقه شدهاند. پیشنهاد ما این است که زمینها را بایر کنیم و در آن ساختمان بسازیم، دولت هم برنج از خارج وارد کند. کاشت برنج در ایران دیگر بیمعنی شده است، چون هیچ سودی ندارد. مخارج کارگری که با زحمت زیاد در اردیبهشتماه برنج را میکارد، بیشتر از درآمد فروش محصولی است که باکیفیتترین نوع آن را از ما کیلویی 2400 تومان میخرند. در این میان، دولت هم تلاش چندانی برای ارائه تجهیزات تسطیح و کاشت مکانیزه، به کشاورزان نمیکند.»
از آنجا که کاشت برنج در شمال ایران هنوز بهصورت سنتی انجام میشود، کشاورزان بدون کمک دولتی، قادر به مکانیزه کردن مراحل تولید برنج نیستند. از سوی دیگر بیشتر دستگاههای شالیکوبیهای شمال فرسوده شده است و حدود 25 درصد از برنج را خورد میکند. اینها بخشی از دلایلی است که تولید برنج در کشور افزایش پیدا نمیکند و در نتیجه دولت با واردات بیشتر برنج تلاش میکند که کمبود تولید داخلی را جبران کند. در این میان ارزانی برنج خارجی هم باعث میشود که محصول داخلی فروش کمتری داشته باشد و هرسال رغبت کشاورزان به کاشت برنج کاهش پیدا کند. به این ترتیب، هرسال از میزان تولید برنج داخلی کاسته میشود. در این چرخه معیوب، شالیکاران که بهدلیل کوچک بودن زمینها برنج زیادی تولید نکردهاند، ترجیح میدهند بهجای بازاریابی با شیوهای تازه و کارآمد، محصولشان را بر وانتها بار بزنند و به آشنایان خود برسانند. اسماعیلی شالیکار رودسری میگوید: «من هیچ وقت برنجها را در بازار شهر نمیفروشم. آنها را میفرستم برای مشتریان همیشگی خودم.»
روشهای مدرن
بـرنج شـمال کشور را میتوان با بازاریابی پویاتری فروخت. میتوان برای آن نشانتجاری(برند) ساخت و نمایندگی فروش در شهرهای مختلف تاسیس کرد، یا اینکه با راهاندازی پایگاههای اینترنتی فروش آنلاین محصول را در برنامه قرار داد. اما همه این راهکارها به رونق کشت برنج داخلی وابسته است. به عبارت دیگر، در روزگاری که تولید برنج داخلی هر سال دشوارتر از سال بعد میشود، تلاش برای هر گونه بازاریابی نو محکوم به شکست است، درست مانند تاسیس سایت اینترنتی گیلان رایس که با شکست روبهرو شده است.
رضازاده، مدیر این سایت میگوید: «بهدلیل اینکه زیرساختهای لازم مانند امکانات پستی کارآمد وجود ندارد، فروش اینترنتی به نتیجهای نمیرسد. مشتریان ما باید هنگام تحویل کالا پول برنج را به پست تحویل بدهند، اما پست این مبلغ را خیلی دیر به ما میرساند.
در یکی از خریدهای سال گذشته، من 50کیلو برنج دودی را به ارزش 220 هزار تومان در هرمزگان فروخته بودم، اما پس از 8ماه پولش به دستم رسید. این وضع موجب شده است سفارشهایی به ارزش بیش از 10هزار تومان را قبول نکنیم که به معنی کاهش بسیار زیاد فروش است.»